ميليتاريسم (Militarism )
ميليتاريسم (Militarism )
ميليتاريسم (Militarism )
تهیه کننده : راسخون
به معناي ارتش سالاري مي باشد. به چهار حالت در سازمان ارتش مانند جنگجويي ، سروري ارتش بر دستگاه دولت ، بزرگداشت سپاهگيري و بسيج كشور براي هدف هاي نظامي را ارتش سالاري گويند. وقتي اين چهار حالت كاملاً فراهم شد ارتش سالاري كامل گويند. و ميليتاريسم زمينه را براي دژسالاري ، نازيسم ، فاشيسم و فالانژيسم فراهم مي كند.
«میلیتاریسم عبارت است از سیاست دول سرمایهداری دایر به تحکیم و تقویت مداوم نیروهای نظامی، استفاده از نیروی نظامی در امور سیاسی و تدارک جنگهای اشغالگرانه. میلیتاریسم در عمل منجر به استقرار سیطره ارتجاعیترین و متجاوزترین عناصر سرمایه انحصاری بر حیات اجتماعی و سیاسی کشور میشود... محافل زمامدار سرمایهدار برای رفع تضادها و ادامه سیطره خویش به میلیتاریسم متوسل میشوند، ولی این سیاست خود موجب تشدید تضادها و ایجاد تضادهای جدید در در بطن نظام سرمایهداری میشود. این سیاست همزمان با سیطره انحصارات، تشبثات دول امپریالیستی علیه کشورهای سوسیالیستی و نهضت آزادیبخش ملی و زحمتکشان کشور خود و انعقاد پیمانهای نظامی تجاوزکارانه وسعت میيابد. سرمایهداری انحصاری دولتی میلیتاریسم را به طرز بیسابقهای شدت میدهد...»
در زمان ناپلئون بناپارت در فرانسه " تين بناپارتيسم" كه مظهرى از ميليتاريسم بود شكل گرفت و در زمان او ارتش نقش بسيار زيادى در تحولات سياسى - اجتماعى پيدا كرد .
گسترش ميليتاريسم در اروپا يكى از زمينه هاى پيدايش فاشيسم بود كه جنبشهاى فاشيستى از رسوم نظامى اقتباس كردند و سنتهاى نظامى را مورد ستايش قرار دادند .
ميليتاريسم بعنوان يك مفهوم و شعار در مشاجرات حزبى و سياسى كاربرد بسيار زيادى دارد .
اين سه بعد هرچند با همديگر مرتبط هستند ولي اين مساله عملا باعث ميشود ارتباط آنها ضعيف شود. پژوهشهاي گستردهاي لازم است تا بهطور دقيق ارتباط اين ابعاد را مشخص كند. مثلا چه ارتباطي بين خريد انبوه و انبارسازي تسليحات از سوي كشورهاي يك منطقه (رقابت تسليحاتي در بعد رفتاري) با احتمال وقوع جنگ يا عكس آن (يعني موازنه) در آن منطقه وجود دارد؟ يا ميزان تاثير گرايشات ، نگرشها و باورهاي نخبگان و ايدئولوژي يك نظام خاص بر وقوع مقوله جنگ در كنار ديگر عوامل منطقهاي و بينالمللي چيست؟ و در نهايت ساختارهاي داخلي و نظم منطقهاي و بينالمللي چه تاثيري بر تقويت يا تضعيف احتمال وقوع جنگ ميگذارند؟
بهطور كلي با مرور موارد تاريخي پديدههايي كه بهعنوان گرايشات ميليتاريستي شناخته شدهاند، ميتوان گفت ويژگيهاي آنها از يك مورد به مورد ديگر متفاوت است و شايد نتوان واژه ميليتاريسم يا نظاميگري را به يك پديده خاص تقليل داد بلكه بيشتر بايد ميليتاريسم را بهعنوان يك عنوان كلي و برچسب براي يكسري پديدههاي مرتبط به هم در سياست خارجي بهكار برد. پديدههاي مثل رقابت در خريد تسليحات و رشد مجموعههاي صنعتي- نظامي بيشتر از رشد اقتصاد ملي ، افزايش شمار نظاميان و هزينههاي نظامي، تقدم همكاريهاي نظامي امنيتي بر همكاري اقتصادي، ورود به ائتلافهاي نظامي منطقهاي و بينالمللي، گرايش به حل و فصل نظامي اختلافات تا حل مسالمتآميز آنها و در نهايت تبليغ ايدئولوژيك اختلافات و ضرورت مقابله با آن بهعنوان يك تهديد بين افكار عمومي و نهادينه كردن فرهنگ هابزي در محيط اجتماعي يك منطقه از شاخصهاي گرايشات ميليتاريستي در سياست خارجي هستند.
منبع:کانون گفتمان قرآنی
/ن
«میلیتاریسم عبارت است از سیاست دول سرمایهداری دایر به تحکیم و تقویت مداوم نیروهای نظامی، استفاده از نیروی نظامی در امور سیاسی و تدارک جنگهای اشغالگرانه. میلیتاریسم در عمل منجر به استقرار سیطره ارتجاعیترین و متجاوزترین عناصر سرمایه انحصاری بر حیات اجتماعی و سیاسی کشور میشود... محافل زمامدار سرمایهدار برای رفع تضادها و ادامه سیطره خویش به میلیتاریسم متوسل میشوند، ولی این سیاست خود موجب تشدید تضادها و ایجاد تضادهای جدید در در بطن نظام سرمایهداری میشود. این سیاست همزمان با سیطره انحصارات، تشبثات دول امپریالیستی علیه کشورهای سوسیالیستی و نهضت آزادیبخش ملی و زحمتکشان کشور خود و انعقاد پیمانهای نظامی تجاوزکارانه وسعت میيابد. سرمایهداری انحصاری دولتی میلیتاریسم را به طرز بیسابقهای شدت میدهد...»
سابقه تاریخی میلیتاریسم
در زمان ناپلئون بناپارت در فرانسه " تين بناپارتيسم" كه مظهرى از ميليتاريسم بود شكل گرفت و در زمان او ارتش نقش بسيار زيادى در تحولات سياسى - اجتماعى پيدا كرد .
گسترش ميليتاريسم در اروپا يكى از زمينه هاى پيدايش فاشيسم بود كه جنبشهاى فاشيستى از رسوم نظامى اقتباس كردند و سنتهاى نظامى را مورد ستايش قرار دادند .
ميليتاريسم بعنوان يك مفهوم و شعار در مشاجرات حزبى و سياسى كاربرد بسيار زيادى دارد .
ميليتاريسم به دو معنى بكار ميرود :
الف - نفوذ فرهنگ ارتشى در جامعه :
ب - دخالت ارتش در سياست :
تعريف نظاميگري
اين سه بعد هرچند با همديگر مرتبط هستند ولي اين مساله عملا باعث ميشود ارتباط آنها ضعيف شود. پژوهشهاي گستردهاي لازم است تا بهطور دقيق ارتباط اين ابعاد را مشخص كند. مثلا چه ارتباطي بين خريد انبوه و انبارسازي تسليحات از سوي كشورهاي يك منطقه (رقابت تسليحاتي در بعد رفتاري) با احتمال وقوع جنگ يا عكس آن (يعني موازنه) در آن منطقه وجود دارد؟ يا ميزان تاثير گرايشات ، نگرشها و باورهاي نخبگان و ايدئولوژي يك نظام خاص بر وقوع مقوله جنگ در كنار ديگر عوامل منطقهاي و بينالمللي چيست؟ و در نهايت ساختارهاي داخلي و نظم منطقهاي و بينالمللي چه تاثيري بر تقويت يا تضعيف احتمال وقوع جنگ ميگذارند؟
بهطور كلي با مرور موارد تاريخي پديدههايي كه بهعنوان گرايشات ميليتاريستي شناخته شدهاند، ميتوان گفت ويژگيهاي آنها از يك مورد به مورد ديگر متفاوت است و شايد نتوان واژه ميليتاريسم يا نظاميگري را به يك پديده خاص تقليل داد بلكه بيشتر بايد ميليتاريسم را بهعنوان يك عنوان كلي و برچسب براي يكسري پديدههاي مرتبط به هم در سياست خارجي بهكار برد. پديدههاي مثل رقابت در خريد تسليحات و رشد مجموعههاي صنعتي- نظامي بيشتر از رشد اقتصاد ملي ، افزايش شمار نظاميان و هزينههاي نظامي، تقدم همكاريهاي نظامي امنيتي بر همكاري اقتصادي، ورود به ائتلافهاي نظامي منطقهاي و بينالمللي، گرايش به حل و فصل نظامي اختلافات تا حل مسالمتآميز آنها و در نهايت تبليغ ايدئولوژيك اختلافات و ضرورت مقابله با آن بهعنوان يك تهديد بين افكار عمومي و نهادينه كردن فرهنگ هابزي در محيط اجتماعي يك منطقه از شاخصهاي گرايشات ميليتاريستي در سياست خارجي هستند.
منبع:کانون گفتمان قرآنی
/ن
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}